امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

`پسر سرما

نازنينم چندروزه هواي مشهد سرد شده شماهم با اينكه كلي لباس ميپوشي كمي سرماخوردي ديروز زنگ زدي به دايي علي كه برات دارو تجويز منه فكر كردي بجز دايي دكتر ديگه اي وجود نداره خيلي جيگري ...
14 آذر 1393

چند خطي براي پسرم

براي پسرم مرد كوچك مادر... مادرفداي قدوبالايت خوب به حرفهاي من گوش كن ،حرفهاشايدتلخ وسنگين باشد امابايدازهمين بچگي ات برايت بگويم تادرآينده آماده باشي براي مردشدن توقراراست مردخوبي باشي،مردخوبي بودن كارسختي است اينكه قوي باشي اما مهربان،صدايت پرجذبه باشد امانه بلند اينكه بايد گليم خودت راازآب بيرون بكشي ومهم تراينكه بايد تكيه گاه باشي عزيز دل مادر تكيه گاه بودن سخت ترين قسمت مردانگيست اول ازهمه بايد تكيه گاه خودت باشي وبعد عشقت... عشق چيز عجيبي نيست حسي است مثل مواقعي كه صدايم ميكني: مادر ومن ميگويم:جان مادر وبه همين مقدسيست...عاشقي راكم كم خودم يادت ميدهم لابه لاي حروف الفبا واعداد خود...
11 آذر 1393

شروع امتحانات

پسرگل سلام امتحانات آخر آبان ماه شروع شده ومن درگير درسهاي شما ... حسابي بازيگوش شدي. نميدونم معلمت چطور اينقدر ازشما راضيه ... من كه ... هميشه موفق وپيروز باشي ...
1 آذر 1393

بيرون شهر

عسل من بالاخره باباجون به قولش عمل كرد وجمعه شماروبرد بيرون شهر تا جوجه روي آتيش درست كني... كلي آتيش بازي كردي. قرارشدبلال بخريم وسرخ كنيم كه پيدا نكرديم. وازهمونجا آماده خريديم. دندون من ازديشب درد ميكنه وحسابي اذيتم كرده...   هميشه به گردش وتفريح باشي ...
24 آبان 1393

خواب بعدازظهر

پسر نازنينم شماعصرها نميخوابي(مشغول ديدن كارتن وبازي ونوشتن تكاليف) امان ازروزي كه عصربخوابي. نا3 ساعت يا بيشترنخوابي نميشه بهت نزديك شد... كلي سروصداميكني. ده باربلند ميشي باز يك طرف ديگه ميخوابي . خلاصه كلي برنامه داريم تاشماروبيداركنيم. تازه وقتي بيدارشدي وكارهات روانجام داديديگه خوابت نميبره ... وباكلي كلنجار ميخوابي. صبح هم ازساعت 4 صبح تو اتق ماهستي كه پاشين نمازتون غذاشد   ...
24 آبان 1393

ربات آدم نما

پسرم دركلاس رباتيك اين هفته ربات آهن نما ساختي البته وقتي اومدي براي من مرتبش كني يكي ازدستهاش شكست. كلي عصباني شدي وغرغر كردي. ولي باهم درستش كرديم. پيروز وسربلند باشي ...
24 آبان 1393

جايزه پسرم ازطرف خاله نرگس

قشنگ من خاله جون بخاطر اينكه پسر زرنگ وخوبي هستي برات جايزه فرستادهبود. شماهم كه هرچيزي رودوست نداري. خيلي تحويل نگرفتي. تااينكه رفته بودي سريخچال ومتوجه شكلاتها وشانسي اون شدي باكلي ذوق اون روبازكردي وتخم مرغ كاكائوئي روخوردي.(جايزش مهربود باطرح ماه وستاره) خاله جون ممنون ...
24 آبان 1393