امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

شروع امتحانات ديماه

عشق من امتحانات شما از27 دي شروع شد. شنبه :رياضي-يكشنبه:علوم-سه شنبه:املا-چهارشنبه:جمله نويسي وهديه هاي آسماني اميدوارم سربلند باشي. گرچه مطمينم كه همه چيز روخوب بلدي ...
29 دی 1393

كاردستي امير

پسرم در درس علوم شمابايد جامدادي با وسايل بازيافت ميساختي... كلي من زحمت كشيدم تا شمانمره بگيري... تازه يك ماشين هم ساختيم كه با بادكنك كار ميكنه اونم باظروف يكبارمصرف... البته نميدونم چراماشينت همش tak of ميكشيد خلاصه شمانمره كامل گرفتي ...
29 دی 1393

رباتيك

قشنگم شما امروز دركلاس رباتيك كلاهي  ساختي كه ميشه روش پنكه نصب بشه... همينطور يك صندلي كوچولو كه به گفته خودت مال ملكه مورچه هاست... خيلي باعلاقه كارهات روانجام ميدي. موفق وپيروز باشي. ...
29 دی 1393

كلاس هنر

پسرهنرمندم شماديشب يك دفعه يادت اومده بايد گل سفالگري وشابلون يا علي وياحسين ببري مدرسه... به باباجون زنگ زدم كلي گشته تا تونسته اون موقع شب برات پيدا كنه. خيلي سربه هوا شدي ...همه چيز رودردقيقه 90 به يادمياري... خداحفظت كنه...   ...
29 دی 1393

پتوي پوو

نازنينم ديروز ملافه ها ولحاف  شماروشستم . پتوي پووي شمارو از كمد درآووردم.شماكه اونوفراموش كرده بودي كلي ذوق كردي. به خاله زنگ زدي وكلي تعريف پتوت روكردي وعكسش روبراي خاله فرستادي... خوش بحال دنياي قشنگ شما بچه ها... ...
29 دی 1393

مهندس آينده

جيگر مامان شما باقطعات اسباب بازي هواپيما ساختي ... كلي باهاش بازي كرديواجازه ندادي كسي خرابش كنه. بااين كارها آقاي مهندس آينده ميشي... دوستت دارم ...
29 دی 1393