خونه مامانی
عزیزم
دیروز شما رفتی خونه مامانی تا من برم فیزیوتراپی...
وقتی اومدم دیدم براتولد خاله نفیسه کیک خریدن.
خودش خبر نداشت مامیریم اونجا(همش نقشه فاطمه بود)
خلاصه همه اومدن جز بابا وعمو علی آقا که شیفت بودندیکی سرکار ،یکی حرم امام رضا(ع)
عمورضوان یسری جون رو باخودش آوورده بود.
شما ویسری نشستین جلوی کیک به جای خاله نفیسه
خاله جون تولدت مبارک ،سالهای سال زنده باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی