امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

فیزیوتراپی

1392/12/6 10:05
نویسنده : مامان ناظره
202 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم 

 

این روزها حسابی سرم شلوغه.خمیازه

تاساعت2:30 اداره ام وتابرسم خونه ونهار بخوریم شده 3:30 وبایدبرم فیزیوتراپیاسترس

دو روز شمارو گذاشتم خونه چون باباجون نبود

ولی اینقدر به همه زنگ زدی که مجبور شدم ببرمت خونه مامانی...زبان

امان ازدست تو...مامانی بخاطر کمردرد نمیتونه پا به پای تو فعالیت کنه وکلی اذیتشون کردیسوال

پس مجبور شدم با خودم ببرمت.

روز اول توکابین روصندلی نشستی وکمی تکالیف انجام دادی ومن برات کتاب خوندم.مژه

حسابی حوصلت سر رفته بود(2 ساعت ونیم واقعا خسته کننده اس)

روز دوم دیگه توکابین من نبودی...ناراحت

کلی با خانم دکتر رفیق شدی.

در اتاق ورزش همه چی روبهم ریختیآخ

.

.

.

خیلی خسته شدم ...کلافه

نمیتونم به تکالیفت رسیدگی کنم.

دیکته های آخرت چندتا اشتباه داری ومعلمت ناراضیه...اوه

باباجون درگیرکاراشه ومن هم با این حالم کم میارم

خداحفظت کنهقلب

کمی آرامش دروجود تو وکمی صبر برای من ازخدا خواهانم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان امیرعلی
7 اسفند 92 7:21
حسابی خسته نباشی خانمی... میدونم چی میگی... حق داری.... ولی چی بگم... زندگی همینه... ایشالا زودی بهتر بشین... مرسی عزیزم لطف داری