محرم
امیر حسین
ای آب فرات ازکجا میایی
ناصاف ولی چه باصفا میایی
خود رانرساندی به لب خشک حسین(ع)
دیگربه چه رو به کربلا میایی
عزیز من دوباره محرم ماه خون وقیام ازراه رسید
شما دهه اول بالباس مشکی به مدرسه رفتی
هرروز زیارت عاشورا خوندی وبرای امام خوبیها سینه زدی
اسم شما رو به عشق این امام عزیز امیرحسین گذاشتم تا دررکاب آن امام باشی...
تاسوعا وعاشورا هوای مشهد خوب بود وما جهت دیدن هیاتها ودسته های عزاداری تا حرم امام رضا (ع) رفتیم.
شما مشکی پوش شده بودی وزنجیرت روهم برداشته بودی
برای مراسم عصر عاشوراهم بامااومدی از آتیش زدن خیمه ها تا دستگیری فرزندان امام همه رو به خاطر سپردی وبرای مامانی تعریف کردی
انشا... همیشه موفق باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی