پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

یک سال دیگه گذشت . . . یک سالی که نمیدونم از عمرم کم شد یا به عمرم اضافه شد... واقعا تونستم بزرگتربشم یانه...؟ تونستم همونی باشم که میخوام یا نه...؟ شایداونجوری که میخواستم باشم، نبودم...!؟ اما یک سال باتجربه تر شدم. امروز روز منه🥰 بماند به یادگار 99/12/2 پ ن:درشب آرزوها وشب تولدم دو بار توسط عزیزانم سوپرایز شدم. 💗 ...

روزمادر خیلی غریبانه بود نرگسم روزمادرهم گذشت وتو بازهم زنگ نزدی... سفارش نکردی درمهمانی ما بصورت مجازی نبودی. آن روز هم درخونه ما همراه با شیرینی وتلخی بود. شیرینی وجود نازنین مادر ولذت بردن ازگرمای وجودش تلخی بغض غریب وآرام این فرشته آسمانی... ازصبح بیقراربود.فشارش نامنظم و... هدیه روزمادرت را به رسم دیرینه وهرساله به مامان دادیم اما امسال بجای اشک شادی،،، هق هق گریه اش شانه های همه را لرزاند. جای خالی تو برای همه مان تلخ بود روزمادر امسال بدون فکر به کرونا مامان را درآغوش کشیدم .چقدر دلم برای عطر وجودش تنگ شده بو ...

سوپرایز تولد۱۴ سالگی شما... دوبارجشن... پسرم مراقب باش، اینجا زمین است. زمین گاهی خشک و سخت وگاهی نرم و نمناک است. اما باید طوری زندگی کنی که همیشه  ردپای بودنت برای جهان و جهانیان بماند. نگذار زمین و آسمان سرنوشت تو را تعیین کنند و باید این را بدانی که نه آمدنمان دست خودمان است و نه رفتنمان!!! اما آمدن ورفتن دونقطه اند، اینکه چگونه بهم وصل میشوند، هنر آدم بودن و آدم ماندن ماست. بهونه زندگیم تولدت مبارک ممنون ازخاله فایزه تولد۱۴ سالگی ...

پسرگلم ملوسک مریض شد... خیلی نگران ازدست دادنش بودم اما باکلی رسیدگی حالش بهترشد ...

عزیزدلم تومدت حضورشون درایران به شما خیلی خوش گذشت مدام باهم بودین ...

عشق مامان کرونا تواین روزها بدتر شده... سینا وصدرا به مشهد اومدن حال همشون بده... باگرفتن تولد ۱۴ سالگی به صورت سوپرایز تونستیم حال وهواشون روعوض کنیم چقدر جای مامانش خالی بود ...

عزیزمامان دوباره قرنطینه بخاطر کرونا شروع شده ... قهوه خوردن مادرو پسری... ...

نفس مامان ما۵شنبه وجمعه رفتیم قرنطینه درباغ... کلی بهمون خوش گذشت... شماکه همش مشغول پرکردن بخاری کنده ای بودی اون شب برف هم اومد🤔🤨 تجربه خونه روستایی ...

عزیزم شما دوشنبه باعمو وعمه ها رفتین کوهنوردی... کلی بهت خوش گذشته بود ...