وقتی مامان وباباازکربلا اومدن
پسرخوبم
اواخردیماه1390 ماازکربلا برگشیتم.
شماره پروازمون اشتباه اعلام شده بود وما زودتر رسیدیم تاشمابیاین نمازظهروعصرروخوندیم
شما وبابایی ومامانی نفر آخربودین که رسیدین بایک دسته گل قشنگ ...
اومدی بغل مامان باتعجب منونگاه میکردی وآروم اشک میریختی...
دلم برات خیلی تنگ شده بود ولی مجبور بودم تنها برم اگر میومدی به شماسخت میگذشت...
دستت درد نکنه پرده ای که برامون نوشته بودی خیلی زیبا بود...
اونجاکه بودم دلم براتوتنگ شده بود
اینجاکه رسیدم دلم برای حرمهای باصفا...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی