امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

دعای پسرم

1392/12/25 13:14
نویسنده : مامان ناظره
215 بازدید
اشتراک گذاری

 

فرشته من

مامانو ببخش چون این چند وقت حسابی ازتو غافل شده...اوه

معلمت میگه مدام تومدرسه ازمریضی شما صحبت میکنه وتمرکزش رو ازدست داده.آخ

دیروز تودوره قرآن بابایی کلی کمک کردیتشویق

ولی قرآن نخوندیناراحت

شب که اومدیم خونه موقع خواب،اومدی بغلم وگفتی مامان برات دعا کردم تازود خوب بشی ودیگه گردنت با دستات درد نکنه.منم قول میدم همه کارات روبکنم ...

توتمام وجود منی.لبخندقلب

قرص وداروهای منو جمع کردی تا خودت برام بیاری ومن فراموش نکنم.متفکر

قرارشده باهمدیگه سفره هفت سین بچینیم.هورا

تصمیم گرفتم به خونه تکونی فکر نکنم وبیشتر مراقب خودم باشم تا فرشته کوچولوی من غصه نخوره.

خیلی دوستت دارمقلبماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان امیرعلی
25 اسفند 92 19:23
عزیزم خیلی ناراحت شدم... شما سنی نداری چرا این همه داروووووووووووو... مادر تو زندگی خیلی مهمه... پس به خودت برس.... مرسی عزیزم