رفتن به دندانپزشکی
عسل مامان
چهارشنبه باهم رفتیم دندانپزشکی...
2ساعت اونجا معطل شدیم تابالاخره شمارفتی داخل.
شجاعانه روی تخت خوابیدی
ولی وقتی آمپول میزدند دست دکتر روگرفتی که آقای دکتر مدرسی عصبانی شد ودعوات کرد.
لبت که بی حس شد کلی ترسیدی وناراحت بودی که دکتر بهت توضیح داد که زود خوب میشه
خلاصه نزدیک 20 دقیقه روی دندون شما کارشد
بالاخره تموم شد ولی شماگرسنه شده بودی ونباید تا2 ساعت چیزی میخوردی
خستگی وگرسنگی یک پسر بداخلاقی درست شده بود که خونه مامانی هم تغیری دررفتارت نداشت.
خلاصه بعداز1 ساعت شماشیروکیک خوردی .
خیلی آقا شدی لذت بردم ازاین پسر شجاع...
مراقب دندونهات باش وبادقت بیشتر به آنهارسیدگی کن
این هم یک تجربه جدید ازتجربیات شما
راستی دندون چهارم شماهم صبح پنجشنبه افتاده وسومی نیش زده...7/9/1392
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی