امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

افتادن دندون پنجم امیر

عزیزمامان دندون پنجم شما افتاد... حسابی بی دندون شدی ونمیتونی چیزی بخوری. باهزارمکافات ازت عکس گرفتم. خیلی زشت شدی ....ولی جیگر منی عزیزمن پدربزرگ من روزبعدازدوره قران حالش بدشد(رفتند توکما)ودربخشicuبیمارستان امام رضا بستری شدند. حالشون اصلاخوب نیست. برای همه مریضهادعاکن. ... ...
22 دی 1392

دوره قران

عزیزم جمعه شب خونه مادوره قران بود. چون مصادف شده بودباسالگردفوت مامان عزیزجون ومامان مامانی برای همین مابایک تیرسه نشون زدیم. ولی شما اصلاحاضربه خوندن قران نشدی. برای همین جایزه هم نگرفتی...   با اون دستای کوچولوت برای همه رفتگان دعا کن.... ...
22 دی 1392

انتظار فرج

پسر قشنگم دیروز جشن ولایتعهدی حضرت مهدی(ع) بود وتمام مسلمین این روز رو جشن گرفتن... چون باباجون سرکاربود ماجایی نرفتیم. ولی ازتلویزیون تماشا کردیم. شب هم رفتیم دیدن عزیز جون وپدرجون... این عید بزرگ برهمه مبارک باشه. ...
22 دی 1392

حرف ز

عزیز مامان شماحرف ز رو یاد گرفتین. هی زنگ میزنی ازخاله نرگس میپرسی سینا کدوم حرفها رویاد گرفته( درس اونها از شما جلوتره) دیگه قشنگ تابلوها رومیخونی... راستی امروز نشستی برای مامان 20 آیه از سوره نبا روخوندی فرشته مهربون هم جایزه آوورد قران حافظ ونگهدارت باشه ucdc  ...
14 دی 1392