امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

مسافرت به بنیشابور(خرو)

1391/7/25 14:43
نویسنده : مامان ناظره
231 بازدید
اشتراک گذاری

امیر من

          

درهوای قشنگ بهار ما باعمه فرزانه وعموسعید رفتیم نیشابور دیدن عمو علی (پسردایی بابا)وخاله نرگس آخه خاله نرگس داره داروخانه جدیدش روافتتاح میکنه.

اونجازندایی وعمواحسان باخانواده بودن ... ظهر بارون شدیدی می اومد ولی رگباربود وزودقطع شد وهمه رفتیم خرو وتاشب اونجا بودیم خیلی خوش گذشت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

حسينيه علي اصغر
25 مهر 91 14:44
خدا تنها پنجره ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود...

تنها کسی است که با دهان بسته هم می شود صدایش کرد...

با پای شکسته هم می شود سراغش رفت..

تنها خریداری است که اجناس شکسته رابهتر بر می دارد...

تنها کسی است که وقتی همه رفتند باز هم می ماند...

وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود...

و تنها سلطانی است که با بخشیدن دلش آرام می گیرد ونه با انتقام گرفتن!

خدا را برایت آرزو دارم...

==========

سلام
خوبي
به روزم
تشريف بياوريد
و با نظرات تون ما را ياري كنيد
ياعلي اصغر