آخرین تعطیلات تابستان
عزيزدلم
آخرين جمعه تابستان روباهم خونه بوديم.
باباجون رفت سركار
ماهم لباس شستيم
اتاقهاروجاروكرديم
ساعت نزديكهاي 3 بود كه بابازنگ زدوباهم رفتيم بيرون
شماكلي بازي كردي
ساعت 6 رفتيم خونه عمه مريم
كمي براي اسباب كشي كمك كرديم
البته شما ...
شب هم باعزيزجون وپدرجون رفتيم دوره قران
شماقول داده بودي قران بخوني اما...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی