شب بلندیلدا
عزیزدلم
امسال شب یلدا شب یکشنبه بود.
ماپنجشنبه برای شب چله زهراجون خونه خاله نسرین بودیم.
عموناصروخانوادشون هم مهمون خاله بودند...
من وخاله ها کلی ابتکاربه خرج دادیم ومیزچیدیم.
باباجونت مثل همیشه سرکاربود وساعت 11برای شام رسید رستوران(ابروی ماروبرد) اشکال نداره. جمعه شب خونه پدرجون بودیم.البته شماخواب بودی وچیزی نفهمیدی .
ماکلی تخمه.میوه.انار.کدو.هندوانه .شیرینی و...خوردیم.
شنبه شب خونه بابایی بودیم.شماکلی کمک کردی همراه بافضولی... (کاش مثل دیشب خوابیده بودی)
این روزهاخیلی من رواذیت میکنی.ولی بازم اندازه تموم دنیا دوستت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی