امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

مشغله کاری مامان

1392/9/3 22:34
نویسنده : مامان ناظره
196 بازدید
اشتراک گذاری

امیرم

 

چندروزه خیلی سرم شلوغه تازه جمعه هم مجبور شدم برم سرکار...

شما پنجشنبه خونه مامانی بودی

 شب جمعه باپدرجون وعزیزجون رفتین خونشون...

من ظهر رفتم برگه هاروبدم خاله فایزه برام وارد کامپیوتر کنه

همچنین منتظر باباجون بودم تابیاد دنبالم وبیایم اونجا...

که عمورضوان بایسری کوچولو اومد اونجا.

هرکارکردم اجازه ندادمن ازش عکس بگیرم.

بالاخره خاله جون یک عالمه عکس گرفته تا خوب شد...

حیف نبودی تا با همدیگه بازی کنین.

البته شما خونه پدرجون با مهرگان ومهتاب بودی وکلی بهت خوش گذشته بود.

آخه عمه فرزانه وعمو مجتبی رفتن مسافرت...

عزیزجون وپدرجون هم تنهاشدن(عمومرتضی برای کاررفته کیش)

برای همین عمه مریم وفاطمه هم جمعه اومدن اونجا

خیلی خوش گذشت.

دستشون دردنکنه درگیری کاری من همه رو درگیر کرده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بابای یسری جان
5 آذر 92 20:55
با سلام طبق روال به وبلاگ امیر حسین عزیزم سری زدم ، تا به قولی از حال و احوالات امیر جان جویا شوم ، راستش را بخواهید از دیدن عکس یسری کلی ذوق کردم ، و یه جورایی برایم جالب بود . با این حال نظرم را نوشتم نه بخاطر آنکه دخترم را مورد لطف قرار داده اید و نه به واسطه آنکه اسمی از او در وبلاگ امیر حسین جان برده اید ، بلکه به احترام شما که همیشه و همواره نظر لطفتان شامل حالمان بوده و محبتتان را از ما دریغ نکرده اید. به پاس اینهمه مهربانی تقدیم می کنم به خانواده گرم و صمیمی سه نفره تان [] سلام مرسی ازاینهمه لطف... یسری جان آنقدرشیرین زبان شده که همه رومجذوب خودش میکنه.پسرمنهم یکی ازدوستاران خانم گل شده..