امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

عشق زندگی من

 

پسرقشنگم                           

 

 

مادرفداي قدوبالايت

خوب به حرفهاي من گوش كن ،حرفهاشايدتلخ وسنگين باشد

امابايدازهمين بچگي ات برايت بگويم تادرآينده

آماده باشي براي مردشدن

توقراراست مردخوبي باشي،مردخوبي بودن كارسختي است

اينكه قوي باشي اما مهربان،صدايت پرجذبه باشد امانه بلند

اينكه بايد گليم خودت راازآب بيرون بكشي ومهم تراينكه بايد تكيه گاه باشي

عزيز دل مادر

تكيه گاه بودن سخت ترين قسمت مردانگيست

اول ازهمه بايد تكيه گاه خودت باشي

وبعد عشقت... عشق چيز عجيبي نيست

حسي است مثل مواقعي كه صدايم ميكني: مادر

ومن ميگويم:جان مادر

وبه همين مقدسيست...عاشقي راكم كم خودم يادت ميدهم

لابه لاي حروف الفبا واعداد

خودم عادتت ميدهم به گفتن دوستت دارم...گل خريدن...قدم زدن...وغافل گيركردن

پسرم

بزرگ شدن جديست مثل همين بازيهاي بچگيت،اماتوعجله نكن براي بزرگ شدن

وقتش كه برسدتوهم بزرگ ميشوي وگرفتار....

فقط اينرا بدان تمام عشق مادر درتوخلاصه ميشود

تا ابد دوستت دارممحبتمحبت

گچ پای مامان

رفتیم باغ برای گلکاری ورسیدگی که ... پای مامان پیچید و رسید به گچ گرفتن. یک حادثه کوچک تبدیل شد به یک تجربه بزرگ هم برای من وهم برای شما تجربه دنبال کارهای مامان توبیمارستان داروخونه رفتن ویلچر گرفتن ماشین گرفتن مراقب مامان بودن و...حسابی بزرگ شدی. باتمام سختیهاش دوهفته هم گذشت....
7 ارديبهشت 1401

سفرکیش

درپایان سال برای دوری از فشارهای کار وخستگی درس و... راهی کیش شدیم. سفری بسیار عالی درآب وهوای دلپذیر گرچه مثل همیشه کلی نق زدی و... ولی خیلی خوب بود...
7 ارديبهشت 1401

ماه رمضان ومدرسه

سال تحصیلی ۱۴۰۰ بعداز تعطیلات عید به صورت رسمی شروع شد. شما هر روز درسرکلاسها حاضر شدید. پس از دوسال دوری وجسته وگریخته مدرسه رفتن این شروع سخت بود .بخصوص که با شروع ماه رمضان همراه شده و... خداقوت...
7 ارديبهشت 1401