امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

تولد مامان

یک سال دیگه گذشت . . . یک سالی که نمیدونم از عمرم کم شد یا به عمرم اضافه شد... واقعا تونستم بزرگتربشم یانه...؟ تونستم همونی باشم که میخوام یا نه...؟ شایداونجوری که میخواستم باشم، نبودم...!؟ اما یک سال باتجربه تر شدم. امروز روز منه🥰 بماند به یادگار 99/12/2 پ ن:درشب آرزوها وشب تولدم دو بار توسط عزیزانم سوپرایز شدم. 💗 ...
14 اسفند 1399

روزمادر

روزمادر خیلی غریبانه بود نرگسم روزمادرهم گذشت وتو بازهم زنگ نزدی... سفارش نکردی درمهمانی ما بصورت مجازی نبودی. آن روز هم درخونه ما همراه با شیرینی وتلخی بود. شیرینی وجود نازنین مادر ولذت بردن ازگرمای وجودش تلخی بغض غریب وآرام این فرشته آسمانی... ازصبح بیقراربود.فشارش نامنظم و... هدیه روزمادرت را به رسم دیرینه وهرساله به مامان دادیم اما امسال بجای اشک شادی،،، هق هق گریه اش شانه های همه را لرزاند. جای خالی تو برای همه مان تلخ بود روزمادر امسال بدون فکر به کرونا مامان را درآغوش کشیدم .چقدر دلم برای عطر وجودش تنگ شده بو ...
14 اسفند 1399