امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

تولد محمدصدرا

عشق مامان عمه فرزانه بخاطر محرم زودتر تولد پسرش روگرفت. خيلي زحمت كشيده بود . همه درگير خونه عزيزجون ومهمانداري بودندوعمه دست تنهابود. خيلي خوش گذشت. محمد صدراكوچولوي ناناز تول دت مبارك ...
25 مهر 1394

بازگشت حاجيان مكه

نازنين بالاخره عزيز جون وپدرجون در21 مهرماه به ايران برگشتند. شما كلي گريه كردي.آخه دل پسرم تنگ شده بود. خلاصه اين هفته مدام مهموني بود وشما حسابي منو اذيت كردي ... صبحها مشغول نوشتن تكاليف بودي . مامان هم نه مقاله هاش روآماده كرد نه... خلاصه همه چيز بهم ريخته بود. انشا...هميشه باشادي دركنارهم باشيم. ...
25 مهر 1394

اتفاقات ناگواردر مراسم حج ونگرانی ازوصضعیت حاجیان

پسرم امسال در روز عيد قربان درمنا عده زيادي ازحاجيان دچار حادثه شدند. روزهاي پردلهره وغمناكي بود. با اينكه از سلامتي پدرجون وعزيزجون مطلع شديم ولي آنقدر حادثه دردناكي بود كه همه ايران رو سياه پوش كرد. خوش بحال آن عزيزان كه بالباس احرام وپاك به سوي معبودشون برگشتند. ازخدابراي بازماندگانشان طلب صبر ميكنم. ...
7 مهر 1394

شروع فيزيوتراپي دست ماماني

قشنگم ماماني براي دستشون فيزيوتراپي شروع كردند. چون نميتونند كاري انجام بدن قرارشده همگي بهشون كمك كنيم. البته مثل هميشه بقيه جورمامان روميكشند. درگيري كار وخونه نميزاره كار ديگه اي انجام بدم... من شرمنده ماماني هستم چون هميشه وهمه جا كمك حال من بودند ولي من...
7 مهر 1394

شروع سال تحصیلی درکلاس سوم

نازپسر شروع سال تحصيلي روبه شماتبريك ميگم. معلم امسال شما خانم درودي هستند. خيلي مقرراتي ومنظم... ازروراول مدرسه به شما كاربرگ براي مروردرسهاي دوم دادند. انشا... موفق باشيد.  
7 مهر 1394
1