امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

سیسمونی عمه

نازنين عمه فرزانه وسايلي كه براي ني ني كوچولوشون خريدند رو دراتاقش چيدند ومارودعوت كردندتابريم خونشون شماپيش باباجون موندي چون مهمونها خانم بودند شمابزرگ شدي شب كه اومدين دنبال من وعزيزجون شماهم اتاق پسرعمه روديدي كوچولو مباركت باشه... انشا... صحيح وسالم به دنيا بياد. ...
17 شهريور 1393

نمایشگاه گل

عزيز مامان امروز باهم رفتيم پارك حجاب وشما كلي بازي كردي. چندتادوست هم پيداكردي وفوتبال بازي كردي. اونجا نمايشگاه گل بود وباهم چندتا گلدون كوچولوخريديم. البته هرگلي كه آوورديم خونه خراب ميشه. خداكنه اينها رشد كننن. ...
15 شهريور 1393

ماموریت عموکاظم

       پسرگلم                             يك هفته بعداز رفتن خاله  وسينا.عموكاظم براي يك ماموريت آمدن ايران ماهم بابابايي رفتيم فرودگاه ديدنشون. انشا...كارهاشون بزودي درست بشه وبرگردند پيش ما ...
14 شهريور 1393

یادگیری زبان با آرین

قشنگ من                                  براي تولدشما سفارش پكيج زبان آرين روداده بودم كه بابدقولي آنها ديرتر بدستمون رسيد. بعدازكمي جابجايي هفته قبل فرصت كردم وروي كامپيوترنصب شد.     شما اول خيلي علاقمند نبودي اماپس از سه روز حدود30 كلمه يادگرفتي. تازه مكالمه كوتاه هم ميكني... گرچه ديربه دستمون رسيدولي از اين نحوه آموزش راضي هستم عكس پكيج آرين راستي قرارشده سي دي هارو بفرستم براي سينا تاخاله باهاش كاركنه. ...
11 شهريور 1393

روزشماری برای اول مهر

نازنينم                           شماازاول شهريور هرروز داري حساب ميكني كه چندروز تا شروع مدرسه مونده... خيلي آقاشدي صبحها مراقب باباجوني قرارشده از بعدازاتمام مرخصي بابا صبحها خونه بموني... ...
11 شهريور 1393

رفتن خاله وسینا

عشق مامان خاله جون باسينا به ژنوبرگشتند. ماشب خونه ماماني مونديم. شماخوابيدي وفرودگاه نبرديمت بابايي پيش شماموند. سينا كلي بغل همه گريه كرد. دعاكن مامانش زودترخوب بشه . خدايا همه مسافرين روحفظ كن...آمين... ...
7 شهريور 1393

اتمام کلاس فوتبال

ورزشكارمن كلاسهاي شما دوم شهريور تموم شد. چون هفتم آقاجون بود مازودتر اومديم دنبال شما... كلي عصباني بودي كه چراتاآخربازي نكردي... بامربي خودت آقاي سلطاني خداحافظي كردي موفق وپيروز باشي ...
5 شهريور 1393