امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

شهادت امام رضا (ع)

نازنينم امسال مشهدبراي شهادت آقا خيلي شلوغ شده بود. مانتونستيم برسيم به حرم... (شما كمي حال نداشتي ومدام ازسرما شكايت ميكردي) براي همين بعد ازديدن عزاداريها به خواجه ربيع رفتيم. براي درگذشتگان فاتحه اي خونديم. شما كناردسته هاي عزاداري زيارتت قبول عزيزم... آقاپشت وپناهت باشه. ...
12 دی 1393

شب چله

پسر نازم امسال شب چله رو كمي باتاخير گرفتيم. بعد شهادت امام رضا(ع).... ازمدرسه شما يك سبد قشنگ همراه ميوه. اجيل وشكلات آووردي كه زحمتش رو نماينده كلاس كشيده بود. كلي ذوق كردي كه آنها روميان ميوه ها چيدي... شادوسرزنده باشي. ...
12 دی 1393

مرتب كردن خونه

قشنگم شما خيلي دوست داري با پشتي ها براي خودت پناهگاه درست كني... حسابي هم خونه روبهم ميريزي.   يك روز كه خيلي شلوغ كرده بودي به من قول دادي خونه رومرتب كني. وقتي اومدم توسالن ديدم سليقه به خرج دادي وبراي من مدل چيدن تشكها روعوض كردي. تايك هفته اجازه ندادي من به آنها دست بزنم. امان ازدست شما ...
12 دی 1393