امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

جایزه یادگیری اسامی

  عسل مامان شما یادگرفتی اسم فایزه.فرزانه.مریم .نفیسه ونسرین رو بنویسی... اینها اسامی خاله وعمه هاست . که به محض یادگرفتن بهشون زنگ زدی... خاله ها که نقدی حساب کردن تا بری هرچی میخوای بخری. عمه ها هم روز تولدت برات کادوی اسمشون رو آووردند. دست همگی درد نکنه. عمه فرزانه ممنون عمه مریم زحمت کشیدین ...
6 اسفند 1392

تولدمامان

نازنینم 2اسفندتولد من بود. شما قرار بود برام کیک بخری ...ولی پشیمون شدی. شب تولد من هم رفتی خونه مامانی ومنم چون بابا شیفت بود خونه تنها موندم. صبح زنگ زدی که مامان ببخشید تنهات گذاشتم. کلی تعریف وتمجید ازمن کردی بعد هم بقیه روراه انداختی اومدند خونه ما... اینا کادوهای مامانی.بابایی وخاله هاست... چون میدونن من خیلی کارهای سنتی رو دوست دارم  برام رومیزی ترمه .کیف وجانماز آووردند. دست همه درد نکنه. تازه کلی دوستام به من پیام دادن وزنگ زدند(عمه جونها.خاته نرگس وفایزه...) ... ازهمه بخاطر اینکه به یاد من بودند تشکر میکنم.   ...
3 اسفند 1392

تولد7سالگی

عزیزم تولدت هزار هزار بار مبارک سه شنبه22بهمن عزیزجون.پدرجون باعمه هاوعموها اومدن خونه ما... عمه فرزانه کیک انگری بردز برای شما درست کرد.فکرکنم بهترین کادو همین بود... کلی کیف کردی...   (اینم کیک عمه پز) ........................ عمه فاطمه ومریم برات لباس آووردند وبقیه پول دادن .. . ازهمه بخاطر زحماتشون تشکر میکنم.   امیر درحال باز کردن کادو تولد   ........ مهتاب کوچولو برعکس تولد خودش مدام کنار شما بود واجازه نمی داد کسی عکس بگیره..   راستی شب خاله وحیده با هلیا ومحمد اومدن خونه ما... این کاپشن هم اونا برات کادو آووردند. دوستای امیر دستتون درد نکنه   ...
3 اسفند 1392