امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

افتادن اولین دندون پسرم

امیر بی دندون افتادتوقندون....                  عزیزم دندون شمادرروزهای اول مسافرت لق شد وامروز 4شنبه 16 اسفند اولین دندونت افتاد... اول ترسیدی... اما بعدش گوشی روبرداشتی وبه مامانی وخاله خبر دادی... تا شب هم هزارتا نقشه ریختی... قراره بخاطر افتادن دندونت  مهمونی بگیری...(نمیدونم کی قراره خرج کنه...) خلاصه تاشب دندون روباخودت راه بردی. شب هم گذاشتی تویه تراش تا فرشته مهربون برات جایزه بیاره... (فرشته مهربون هم که من باشم به باباجون زنگ زدم تا برات جایزه بگیره)  خلاصه صبح که پاشدی کلی ذوق کردی ...              ...
17 اسفند 1391

مسافرت به بندرعباس

مابا عزیزجون وپدرجون رفتیم بندرعباس... اونجا مزاحم دختردایی بابا(فهیمه خانم)وعموامیر شدیم... دخترگلشون حسابی باشمادوست شده بود وهرجامیرفتی چسبیده به شمابود... ما2روزی هم قشم ودرگهان بودیم. متاسفانه بخاطر خرابی ماشین بابا خیلی اذیت شدیم. ولی تغییر آب وهوایی خوبی بود. ...
15 اسفند 1391

عروسی خاله فاطمه

نفس من   شماکوچکترکه بودی به خاله فاطمه میگفتی عروس خانم... عروس خانمت بالاخره بله گفت وشدعروس واقعی.خاله نرگس باسینا برای نامزدی فاطمه اومدند ولی صدراوعموکاظم نتونستند بیان... خاله11تیرماه1391 روزولادت حضرت علی اکبردرحرم امام رضا(ع)به عقدعمو رضوان دراومدندوجشن نامزدیشون روز ولادت حضرت مهدی(ع) برگزار شد. وقتی خاله جون باعمورضوان ازدواج کردند کلی بهونه میگرفتی واصلا باعمو حرف نمیزدی ولی بعدچندروز کلی باعمو رفیق شدی. دعاکن همه دختروپسرها خوشبخت بشن. خاله جون ،عمورضوان مبارک باشه. ...
8 اسفند 1391

تولد 6 سالگی امیر حسین

                                               عشق من                    تولدت مبارک        پسرقشنگم بزرگ شدنت مبارک.... مابجای 21 بهمن .هجدهم برای شماتولد گرفتیم وچون روز بعد عازم مسافرت شدیم به خاله فایزه سفارش کردم عکسهاتو بزاره ... الان کمی سرم خلوت شده واومدم تابرات ازتولدت بگ...
8 اسفند 1391

جشن مهد

گل من ******************* برنامه جشن 22بهمن شماافتاده 18 نمیدونم بین این همه روز چرا18 خلاصه عزیز دلم برنامه ها قاطی پاتی شده تازه فکر کنم تا چندوقت نتونم به وبلاگت سربزنم ...
17 بهمن 1391

مسافرت

پسر گلم *************** ماقراربود 11 بهمن بریم بندرعباس ولی بخاطر مریضی عزیز جون ومرخصی عمو سعید برنامه مسافرتمون عقب افتاد حالا تصمیم گرفتیم مهمونی تولدت رو بندازیم 18 بهمن تابتونیم درتعطیلات بعدی برای مسافرت برنامه ریزی کنیم فعلاکلی کاردارم برای تولدت ...
17 بهمن 1391

تدارکات تولد امیر

نازنین من تولدشمانزدیک شده ومن وبابا جون داریم برای تولدت برنامه ریزی میکنیم... شما دستوردادین تلسکوب وموتور (واقعی) براتون بخریم ماقراره روز مهمونی تولد شما عروس عمو مجتبی روهم دعوت کنیم... مکان مهمونی هم شد طرقبه... کیک تولدت هم عکس خودته   ...
17 بهمن 1391

بارش سنگین برف

پسر سرما امسال برف سنگینی اومد وبه اصرار شما، من،شماوباباجون رفتیم اطراف آرامگاه فردوسی برف بازی ، یک آتیش هم روشن کردیم که گرم بشیم ...کلی هم روی برفها سر خوردیم وحسابی سرماخوردیم. برف تاکمرشمامیرسید وشماروی دوش باباجون کلی سواری گرفتی... ...
11 بهمن 1391

شب چله خاله فاطمه

                نازنین من                                        امسال برای خاله فاطمه هم شب چله هدیه آووردند. ماشب ولادت امام موسی کاظم (ع)مهمون خونه بابایی بودیم... شب خوبی بود چون همه درکنارهمدیگه بودیم. عمورضوان ،خاله فاطمه همیشه شادوخوشحال باشید... ...
11 بهمن 1391

مهدپسرم

پسر گلم                           یک روز که مامان زودترازسرکاراومددنبالت،کلی بهانه گرفتی تاازمهدتون عکس بگیرم ... ایناهم عکس حیاط مهد... ...
11 بهمن 1391