امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

پسر سرما،امیرحسین جعفرزاده

خاطرات امیرحسین جعفرزاده

مهتاب زندگی عمه

امیرقشنگم مهتاب کوچولو پس ازمدتها انتظار خونه عمه فاطمه روروشن کرد وما باهم رفتیم دیدنشون شماخیلی مهتاب رودوست داشتی ولی چون هنوز کوچولو بود نمیتونستی بغلش کنی... یک وقتهایی هم حسودی می کردی... چون توجه پدرجون به شماکمتر شده بود... ولی خیلی پسرآقایی هستی وهمه شمارو دوست دارند ...
3 آذر 1391

عروسی عمه فرزانه

اقای گل               عمه فرزانه آخرین عمه شماست وشماخیلی دوستش داری... وقتی عمه فرزانه جونت روعقدکردند شماخیلی ازعموسعید خجالت میکشیدی وچند وقتی باهاشون صحبت نمیکردی ولی یواش یواش باهم رفیق شدین وحالا کلی ایشون رو دوست داری . . . . عمه جون .عموسعید خوشبخت بشین... ...
3 آذر 1391

تولد4سالگی

نازنین مامان تولد                     تولد                                         تولدت مبارک انشا... صدسال زنده باشی                 شمادوبار جشن تولدگرفتی یکباردرمهدکودک آسایش که عکسهای بالا مربوط به اونجاست. (خیلی بداخلاقی کردی ومنو عصبانی کردی) البته بخاطر خستگی بو...
3 آذر 1391

پیش دبستانی1

امیرحسینم دوباره مرحله جدیدی روشروع کردی امیدوارم موفق وپیروز باشی.                  شماپیش دبستانی ١ رادرمهدکودک آسایش بودی  لباس امسالت خیلی بهت میاد... خیلی آقا شدی سودابه جون مربی پارسالت امسال هم باشماست. صبحها خودت ازماشین پیاده میشی وباماخداحافظی میکنی موفق وپیروز باشی...خیلی دوستت دارم. داری تندتند بزرگ میشی ومامان احساس پیری میکنه... ...
3 آذر 1391

وقتی مامان وباباازکربلا اومدن

پسرخوبم            اواخردیماه1390 ماازکربلا برگشیتم. شماره پروازمون اشتباه اعلام شده بود وما زودتر رسیدیم تاشمابیاین نمازظهروعصرروخوندیم شما وبابایی ومامانی نفر آخربودین که رسیدین بایک دسته گل قشنگ ... اومدی بغل مامان باتعجب منونگاه میکردی وآروم اشک میریختی... دلم برات خیلی تنگ شده بود ولی مجبور بودم تنها برم اگر میومدی به شماسخت میگذشت... دستت درد نکنه پرده ای که برامون نوشته بودی خیلی زیبا بود... اونجاکه بودم دلم براتوتنگ شده بود                           &n...
3 آذر 1391

سفرکربلا

یار امام حسین                                                                                    پسرخوبم ،گرچه دوری تومنوناراحت کرد ولی این سفر باتمام سختی هاش یک رویای کوتاه بود که خیلی زود به انتها رسید.  این سفر و زیارت قابل وصف نیست .هرلحظه وهرثانیه این سفر بزرگی و مظلومیت امامان رو...
3 آذر 1391

آغاز ماه محرم

محرم ماه مظلومیت .اشک خون . ناله ....دوباره فرارسید السلام علیک یااباعبدالله الحسین السلام علیک یا علی اصغر(طفل مظلوم کربلا) ارباب، صدای قدمت می آید هنگامه ی اوج ماتمت می آید ما در تب داغ غم تو می سوزیم یکبار دگر محرمت می آید   فرا رسیدن ماه عزای حسینی به همه مسلمانان جهان تسلیت باد. ....................... امیرحسین پسرقشنگم دوباره محرم آغاز شد... نمیدونم چرا محرم منوبه یادتو می ندازه... نذرونیازبرای سلامتی تو... حال وهوای تولدت ... دوست داشتم پسرم بیرقدار امام حسین(ع) باشه وتو...شدی امیرحسین این روزها اینقدر قشنگ سوره ها روحفظ میکنی که من دراوج آسمانها پرواز می کنم... توگره خورده با امام خو...
1 آذر 1391